نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - حسین یوسف اللهی
چند ماه بعد عمليات والفجر هشت آغاز شد. من در منطقه شيميايى شدم و به اورژانس فرستاده شدم. در اورژانس بچه هايى را كه حسين يكى يكى به آنها اشاره كرده بود، ديدم. آنها به دليل مجروحيت شيميايى و بر اثر اصابت يك راكت شيميايى به سنگرشان به اورژانس آورده شده بودند.
کد خبر: ۴۱۹۳۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۶

حاجى مى گويد چون بچه ها لباس غواصى داشته اند، احتمال اسارتشان زياد است. لذا ما بايد زود قرارگاه مركزى را خبر كنيم. پرسيدم: میخواهى چه كار كنى؟ گفت: هيچى من به قرارگاه خبر نمى دهم. گفتم: حاجى ناراحت مى شود. گفت: من امشب تكليف لشكر و اين دو نفر را روشن میكنم و فردا مى گويم براى آنها چه اتفاقى افتاده است...
کد خبر: ۴۱۹۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۶

برگشتم و داخل اتاق را نگاه كردم. ديدم حسين روى تخت خوابيده است، در حالى كه به دليل سوختگى صورت، چشمهايش را باندپيچى كرده بودند. وقتى ديدم چشمهايش را بسته اند، تعجب كردم كه با چشم بسته چطور مرا كه از كنار اتاقش رد مى شدم ديد و صدا كرد.
کد خبر: ۴۱۹۲۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۵

خواهش میكنم ديگر از من چيزى مپرس و همين را هم فراموش كن. من هم كه عادت او را میدانستم كه اگر نخواهد چيزى را بگويد اصرار فايده اى ندارد، ديگر از او سؤالى در اين مورد نكردم. در تهران ده روز پيش او بوديم. به دليل وضع سوختگى اش، وى را براى معالجه ابتدا به آلمان و سپس به فرانسه بردند...
کد خبر: ۴۱۹۰۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۴

به من گفته اند كه ما پيروز مى شويم. پرسيدم: چه كسى به تو گفته؟ جواب داد: حضرت زينب(س) پرسيدم: در خواب به تو گفته يا در بيدارى؟ با خنده جواب داد: تو به اين چه كار دارى، فقط بدان بی بى به من گفت: شما در اين عمليات بر دشمن پيروز مى شويد...
کد خبر: ۴۱۹۰۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۴